یک جلسه ملاقات با فیلم و سریال

روزمره نویس عاشق سینما !

یک جلسه ملاقات با فیلم و سریال

روزمره نویس عاشق سینما !

سلام دوستان به خوش آمدید ، من به عنوان یک روزمره نویسی که عاشق فیلم و سریال و گیم هستش سعی دارم تجربیاتم رو به اشتراک بذارم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

امروز داشتم به این 7 ماهی که گذشت فکر میکردم. امروز 1 مهر 1399هست و 6 اسفند روزی بود که کرونا وارد ایران شد ؛ تقریبا 7 ماه شد کرونا مهمان ناخوانده ماست!

این 7 ماه تقریبا برای هرکس متفاوت گذشت ؛ یکی خوب ، یکی بد ، یکی جزو بدترین دوران زندگی اش بود و یکی هم این شرایط فرصتی رو برای پیشرفت براش فراهم کرد. خیلی ها رعایت کردن ، سبک زندیگشون عوض شد و برای مراقبت از خودشون و دیگران خیلی از آیتم هارو از لایف استایل شون حذف کردن ؛ بالطبع یکسری هم رعایت نکردن و به روتین زندگی خودشون ادامه دادن . البته که من الان نمیخوام به بررسی این موضوع بپردازم ، صرفا میخوام حس و حالم رو از این مدت به اشتراک بذارم.

وقتی تو این 7 ماه سفر میکنم نمیتونم یک حس واحد درموردش بگم ، نمیتونم بگم صرفا بد بود یا خوب ؛ آمیزه ای از تمام صفت های ممکن برای من بود. از اوایل شروع تاختن کرونا که با قرنطینه سفت و سخت شروع شد با زدن به بیرون از شهر و یا الان که برای جلوگیری از افسردگی و انواع و اقسام مشکلات جسمانی یک سری فعالیت هارو از سر گرفتم. ابتدا فکر نمیکردم در این حد قرار هست کنگر بخوره و لنگر بندازه ، در ذهنم این بود یکی دوماهی مهمان ما هستش وبعد رفع زحمت میکنه برای همین زیاد درگیرش نبودم. پس از کش  و قوص های فراوان اواسط اسفند بود که فهمیدیم دانشگاها دیگه به طور قطع فعلا تعطیل هستند ، خب این یک حس دگرگونی تو من ایجاد کرد ؛ تعطیلی دانشگاه مصادف بود کمتر هدر رفتن وقت تو کلاس های غیر ضروری و از اون طرف به هم ریخته شدن خیلی از برنامه هام و همینطور هم شد. تمام برنامه هایی که برای خودم ریخته بودم همگی فرو ریخت. بعد هم از اونجایی که میدونستم حالا حالا ها تو این وضعیت قرار داریم بیخیال همه چی شدم و سبک زندگیم روز به روز خراب تر شد. طبق تصوری که از قبل برای خودم مجسم کرده بودم با تمام کردن کلاس ها و بیت کمپ برنامه نویسی ای که انتظارش رو داشتم تا اول تابستان میتونستم اقدام کنم برای شرکت ها به عنوان کارآموز و درنهایت احتمالا مهر (یعنی الان !) استارت دوره حرفه ای خودم رو بزنم ، ولی خب از اونجا که میتونید حدس بزنید نشد. 

به جای آینده هیجان انگیزی که داشتم ، رویه ی زندگی سگی رو پیش بردم! ساعت خواب و بیداریم به هم ریخت طوری که 6،7 صبح تازه به خواب میرفتم و 3،4 بعد از ظهر از خواب بلند میشدم ، مطلقا هیچگونه فعالیت بدنی نداشتم و ساعات روز رو به بطالت میگذروندم . به جز اون مدتی که کلاس های دانشگاه به صورت مجازی و آنلاین برگزار میشد (که اونم جزو سیاه ترین دوران دانشگاه هست چون چیزی نفهمیدم!) دیگه هیچ برنامه و هدفی نداشتم . این رویه تا اواسط مهر ماه ادامه داشت تا اینکه از این بی برنامگی محض خسته شدم و تصمیم گرفتم برنامه های کنسل شده ام رو به صورت آنلاین پیش ببرم و شروع کردم تا برنامه نویسی وب رو به صورت جدی دنبالش کنم تا بتونم خسارت وارده از این ویروس نابزرگوار(!) به حداقل برسونم . با این حال باز همچنان چیزی نمیگذاشت بتونم زندگیم رو بندازم رو غلطک ، و خب اینطوری بود که از اول شهریور (شنبه ای که بالاخره رسید!) شروع کردم به ورزش صبحگاهی ؛ به این بهانه تونستم ساعت خوابم رو تنظیم کنم تا صبح ها ساعت 9 بیدار شدم و به صورت منظم به کار هام برسم .

خلاصه که تونستم بعد یک مدت طولانی به کارهام سر و سامان بدم ولی همجنان یک موردی هست که سرعت روند پیشرفت ما ساعت واکسن کرونا یکسان نیست و خب من همچنان نمیدونم تا کی میتونم به این دوری از اجتماعات تن بدم! شاید تا قرن جدید صبر کنم و اگر باز هم خبری نبود به ناچار دل رو به دریا بزنم...

با تمام این اوصاف نمیتونم بگم این 7 ماه خوب بود یا بد، فقط میدونم گذشت و الان یک 6 ماه سخت دیگه جلو هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۵
ارشیا دوستی

NIGHTCRAWLER 2014

"آنها همه جا هستند"

هر طرف رو که نگاه کنید میتونید پیداشون کنید ، با هر تصادف و قتلی که اتفاق می افتد سر و کله آنها پیدا میشود ؛ در اکثر اوقات ار سر و کول تان بالا میروند و روند کار پلیس ها یا نیرو های عملیاتی رو مختل میکنند . آنها موذی اند و باید بگویم برای دوام آوردن باید هم موذی باشند ، این خصلت آنان است . همه اینها باعث شده است که ما پشت تلوزیون خودمان بنشینیم و تمام کثافت کاری های دنیای اطراف را واضح ببینیم ؛ درست یا غلط آنها همه جا هستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۰۶
ارشیا دوستی

 

(THE PROFESSOR (2018

**این متن حاوی اسپویل میباشد**

"چقدر از وقتت استفاده میکنی؟ "

الان در این زمان که دارم این متن رو مینویسم در بحران کرونا به سر میبریم و شاید این سوال یکی از مهم ترین سوالات ما باشه ، و من بعد از دیدن این فیلم این سوال بیشتر ذهنم رو درگیر خودش کرد. همه ما یک روزی از دنیا میریم ولی هیچکس اون روز رو برای خودش نزدیک نمیدونه ؛ در واقع هیچکس فکر نمیکنه اون روز شاید همین امروز باشه و ما دیگه قرار نیست نفس بکشیم. اما وقتی به این سوال فکر میکنیم تمام لحظات زندگیمون رو با دقت بیشتری سپری میکنیم و بیشتر نگران این هستیم که مبادا این وقت ارزشمند مون رو بی هدف تباه کرده باشیم

                                                       
 

داستان از جایی شروع میشه که استاد دانشگاه ریچارد براون (جانی دپ) متوجه میشود که به سرطان ریه درجه 4 دچار شده است ، از این رو تصمیم میگیرد که ماه های آخر زندگی خودش رو با لذت سپری کنه. ریچارد با سنت شکنی نحوه تدریسش رو در کلاس رو عوض میکنه ، سعی میکنه بیشتر به دخترش که به تازگی متوجه شده همجنسگرا هستش توجه کنه و به بحث و جدل بیخودی به همسرش که در حال خیانت به او هست نپردازد. ریچارد حالا زندگی رو از یک دریچه دیگه میبینه و زیاد درگیر پیچیدگی های بی ارزش که خودمان وارد زندگی مان میکنیم نمیشود. ریچارد تصمیم میگیرد که برای دوستانش دوست باشد و به آنها عشق بورزد ، سعی میکنه برای شاگردانش چیزی بیشتر از یک استاد غرغرو باشد که صرفا به کلاس میاد و همان چیز های تکراری رو بار ها و بارها تکرار میکند و سر آخر با یه نمره بی ارزش آنها رو به ترم بعد میفرسته ؛ ریچارد سعی کرد به شاگردانش عشق بورزد و درس اصلی زندگی رو تدریس کند : " جنگیدن برای اضاقه کردن چیزی بارزش به دنیا " .

                                                                                                             

پروفسور (the professor) شاید مثل همه فیلم های کلیشه ای دیگر در این زمینه باشد ، شاید موضوعاتی که سعی بر گفتنش رو دارد قبلا در فیلمی دیگر دیده باشید، شاید موضوع و روند فیلم برایتان تکراری باشد و بگویید این را خودمان هم میدانستیم ؛ اما باید بگیوم بعضی موضوعات هیچوقت تکراری نمیشوند ، در واقع من به آنها موضوعات زنده میگویم ؛ یعنی آنها همیشه به دنبال یک میزبان تازه هستند تا داستانشان را طوری دیگر بازگو کنند . پروفسور (the professor) شاید یک فیلم تکراری و کلیشه ای باشد ، اما یکی از آن میزبان هایی است که موضوعی زنده را بیان میکند و اتفاقا خوب هم بیان میکند ؛ همین اتفاق باعث شده است که برچسب بد یا underrated روی آن نزنیم.

 

پروفسور از آن دست فیلم های حال خوب کن است که با بازی زیبای جانی دپ و فیلمنامه ای تقریبا منسجم و کارگردانی سنجیده شده ارزش دیدن دارد و حین دیدن فیلم خسته نمیشوید. شاید در طول فیلم نتوانید منطق فیلم را درک کنید ، شاید فکر کنید روند فیلم از دست کارگردان در رفته اما روی هم رفته ارزش دیدن دارد و من به شخصه پروفسور را جزو فیلم های خوب 2018 میدانم .

نمره من : 7/10   

IMDB: 6.7/10     

شما هم نظرتون رو بنویسیدsmiley          
 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۰۸
ارشیا دوستی